پیوند ها
هر انسانی دارای یک "الگوی قهرمان" است که در اعماق ذهن خود با آن زندگی میکند. گاه به آن نزدیک میشود، و گاه کیلومترها از آن فاصله میگیرد. اما چرا اینگونه است؟ چون باید "هزینهی قهرمان شدن" را بپردازد که عبارت است از: پذیرش مسئولیتها، پرورش قابلیتها، و آمادگی برای جذب مهارتها.اگر میخواهید که در زندگی موفق باشید، باید خودتان را همانطور که یک باغ را برای برداشت بهترین محصول پرورش میدهید، پرورش دهید. افراد موفق در همه جا ویژگیهای مشترکی دارند که مسلما تصادفی و یا شانسی نیست.
در اینجا ویژگیهای افراد بسیار موفق را باهم مرور میکنیم. شما چندتا از آنها را دارید؟
1. انگیزه
شما باید انگیزهای برای سخت کار کردن داشته باشید تا مطمئن شوید که کارها انجام میشود. زمانی که میبینید کارها در حال تکمیل شدن است به خود افتخار خواهید کرد و در صورت لزوم میتوانید مسئولیت آن را نیز برعهده بگیرید. اهداف شما محرک شما هستند که باعث میشود تصور برتر و خوب بودن از خود داشته باشید.
2. خوداتکایی
شما باید مسئولیتهایی را برعهده بگیرید و در قبال آنها پاسخگو باشید. همچنین باید قادر باشید تصمیمات سختی بگیرید و آنها را عملی کنید.
3. اراده
شما قدرت این را دارید که به جای تردید کردن و تعویق انداختن در انجام کارها، به پیشواز آنها بروید و آنها را انجام دهید. اگر چیزی را بخواهید آن را بدست خواهید آورد. موفقترین افراد جهان کسانی هستند که بروی اهداف خود تمرکز کردهاند و مداوم در تلاش بودهاند.
4. صبر
باید همیشه و در همه حال، در شکست و ناکامی صبور باشید. شخصی تلقی کردن شکستها یک شکست بزرگ است.
5. صداقت
نیاز به گفتن ندارد اما این ویژگی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که میتوانید در خود پرورش دهید. صداقت بهترین سیاست برای هر کاری است که انجام میدهید. یکرنگی و صداقت برای شما شخصیت ایجاد میکند و تعریف میکند که شما چه کسی هستید.
6. ارتباط
با دیگران در ارتباط باشید زیرا شما را به موفقیتها و دستاوردهای بیشتر و بااهمیتتری میرساند.
7. خوشبینی
موفقیتها و خوبیهای بسیاری در این دنیا برای بدست آوردن وجود دارد و شما میدانید که چه چیزی ارزش مبارزه را دارد. خوشبینی یک استراتژی برای ساختن آینده ای بهتر است، اگر باور نداشته باشید که آینده میتواند بهتر باشد نمیتوانید قدم بردارید و مسئولیت ساختن آینده خود را برعهده بگیرید.
8. اعتماد به نفس
شما باید به خودتان اعتماد داشته باشید. به همین سادگی. هنگامی که اعتماد تزلزلناپذیر و راسخی به خود داشته باشید یک گام به موفقیت نزدیکتر هستید.
9. ارتباطات
شما برای ارتباط و توجه به ارتباط برقرارکنندگان اطراف خود کار می کنید. مهمترین چیز این است که چیزی را که گفته نمیشود، بشنوید. هنگامی که ارتباطات وجود داشته باشد، اعتماد و احترام هم به دنبال آن میآید.
هیچ کس نمیخواهد متوسط باشد. متوسط بودن زمانی اتفاق میافتد که افراد برنامهریزی ندارند. اگر می خواهید به موفقیت برسید، صفاتی را که شما به موفقیت خواهد رساند در خود پرورش دهید و برای به کار بردن آنها در هر روز زندگی خود، برنامهریزی کنید. در عین بزرگی متواضع باشید و شجاع و مصمم، وفادار و بیباک باشید. این چیزی است که شما هستید و همیشه بودهاید.
10. شور و علاقه
اگر میخواهید به موفقیت برسید و اگر میخواهید زندگی کنید شور و شوق است که شما را به آن میرساند. 10 درصد زندگی چیزی است که شما تجربه میکنید و 90 درصد آن چگونگی واکنش شما در مقابل آن است. و نکته پایانی آنکه؛ اگر کاری را که دوست داریم داشته باشیم، آنگاه کار نمیکنیم، زندگی میکنیم، لذت میبریم، عشق میکنیم. امیدوارم همواره عالم، عامل عاشق باشید.
برچسب های مهم
شخصیت کاریزماتیک، به کاراکتری گفته می شود که به سبب داشتن برخی ویژگی ها، الگوی سایرین محسوب می شود و حتی می تواند برای آنها الهام بخشهم باشد.
بسیاری بر این باورند که کاریزما یک ویژگی ذاتی است که با آن به دنیا می آییم؛ خیر، کاملا اینطور نیست !
اپرا وینفری(ثروتمندترین زن سیاهپوست دنیا)، استیوجابز(خالق برند Apple) و مارتین لوتر کینگ (رهبر انقلابی سیاهپوستان) از این دسته از افراد هستند، یعنی افراد کاریزماتیک، که توانایی شیفته کردن مردم و ارتباط فوق العاده قوی فردی را از کودکی با خود به همراه داشته اند.
اما این فرضیه به طور قطع درست نیست!
کاریزما می تواند جنبه ی اکتسابی نیز داشته باشد. کاریزما نتیجه ی ساده آموختن رفتارهای درست است. اگر مدلهای مناسبیرا برای الگوبرداری انتخاب کنیم قطعا به شخصیتی کاریزماتیک دست می یابیم.
برای مثال؛ پدر مارتین لوتر کینگ یک سخنگو و فعال اجتماعی بوده است.
اما استیو جابز برای تبدیل شدن به شخصیت کاریزماتیک کمی راه دشوارتری در پیش داشت؛ جابز برای رسیدن به این درجه از کاریزما به صورت مستمر و سخت گیرانه سال های متوالی تمرین و تلاش میکرد… به طوری که شاهد پیشرفت او در هر مصاحبه و یا نشست های متفاوتش بودیم.
از آنجا که داشتن جذابیت شخصیتی جاده ای به سمت پیشرفت در جایگاه شغلی شما است و قدرت تبدیل کردن شما را به عنوان برنده مذاکرات تلقی می کند که در غیر این صورت بازنده میدان خواهید شد، در اینجا چند رفتار ساده اما ثابت شده از نظر علمی برای رسیدن به این ویژگی ذکر شده است، که به شما کمک میکند خیلی راحت و ساده تبدیل به یک شخصیت کاریزماتیک شوید :
به مخاطب با گشاده رویی حس خوبی را القا می کنند و با دست دادن میزان صمیمیت خود را به او نشان می دهند (آخرین چیزی است که از فرد به یاد می ماند)از واژگانی استفاده می کنند که بر روی مخاطب تاثیر ماندگار دارد.
تفاوت میان یک سخنور محبوب با یک سخنور کم طرفدار در این است که میداند چگونه از واژگانی که مربوط به ویژگی های مثبتی همچون عشق،امید ، آرزو است سخن بگوید.
مردم ارتباط خوبی با موارد انتزاعی همچون “مفهوم” ،”استنباط” و “منطق” را ندارند و به صورت ناخودآگاه ترجیح می دهند با احساساتشان قضاوت کنند.
شخص کاریزماتیک به گونه ای سخنانش را عنوان می کند که بر دل مخاطب بنشیند و از راه عقل کمتر وارد می شود.
حتماً میپرسید که چهطور چنین کاری امکانپذیر است؟ کاریزماتیکها با کمک استعاره، تشبیه و مقایسه به چنین هدفی میرسند.
مهم نیست که بخواهید یک سخنرانی در مورد پیچیدهترین موضوعات تخصصی را ارايه دهید یا در مورد موضوعی با یکی از دوستانتان صحبت کنید. استعاره میتواند در هر جا و هر متنی به کمکِ شما بیاید؛
اما فراموش نکنید که استعارههای شما، باید شایستة موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید باشد، پس با هوشمندیتان بدانید که در چه فضایی هستید سپس متناسب با موقعیت و میزان هوش و درک طرف مقابلتان از استعاره هایتان استفاده کنید.
در اعمالشان از یکدیگر تقلید می کنند و از هر جهت به هم شبیه می شوند.
این کپی برداری نتایج مثبتی در ارتباط با تبدیل شدن به شخصیت کاریزماتیک دارد. به اشتراک گذاری اطلاعات سبب استوار شدن پایه های دوستی شده است و اعتماد به همراه دارد. هرچه این اعتماد بیشتر شود سهم بیشتری از اطلاعات طرف مقابل نصیبتان می شود.
در نتیجه با داشتن اطلاعات از شخص مقابل و دادن اطلاعات درست و راهنمایی های مفید می توانید تاثیر مستقیم بر روی اهداف و تصمیم گیری های او داشته باشید و همواره به عنوان یک الگو در بین دوستانتان شناخته شوید.
برچسب های مهم
انسان ها برای چیزهایی که می خواهند، نیازها و خواسته های مطلوبشان طراحی شده اند و با طراحی و برنامه ریزی می توانند به خواسته هایشان برسند، در غیر این صورت زندگی بی هدف می شود. با این وجود اکثر ما از این حقیقت آگاهی نداریم، و در تشخیص فرصت ها یی که در هر لحظه زندگیمان وجود دارد شکست می خوریم، کاری که ما باید انجام دهیم، گوش دادن به خودمان و افکار قدرتمند خودمان است که به ما چگونگی انجام کارها را نشان می دهد.
برای شروع مراحل زیر را انجام دهید
مرحله اول
آرزوهایتان را بشناسید، این اولین چیزی است که باید ازآن آگاهی داشته باشید، به آرزوهایتان گوش دهید و هدفتان در زندگی رسیدن به همان آرزوها باشد، مهم نیست که یک آرزوی بزرگ در ابتدا چه قدر غیر ممکن به نظر بیاید، باید احساس شما به آرزوی شما متصل باشد.
مرحله دوم
تصویر واضحی از رویاهایتان داشته باشید، همه چیزهایی که آرزویتان رسیدن به آنهاست را بنویسید، انجام این مرحله بسیار ضروری است، اگر شما آنها را یادداشت نکنید، ذهن شما در مسیر دستیابی به نتایج تغییر مسیر می دهد، و این خطرناک است، اگر شما درباره تحقق رویاهایتان مطمئن باشید و به این فکر کنید که هیچ وقت طرز فکرتان عوض نمی شود، شما می توانید این مرحله را پشت سر بگذارید.
مرحله سوم
آنها را هرروز برای حداقل دوبار با خود تکرار کنید(هنگامی که از خواب بیدار می شوید و هنگامی که شروع به استراحت می کنید). وقتی که آنها رامی خوانید و مرور می کنید حتما تجسمشان کنید، تصویر واضح ذهنی از زندگی ای که می خواهید داشته باشید بسازید. اجازه دهید ذهن و رویاهای شما باهم ترکیب شوند، احساس شادی و لذت از چیزهایی که آرزوی داشتنشان را دارید.
مرحله چهارم
سپاسگزار باشید
از همه چیزهایی که تا الان داشته اید و در آینده به دست خواهید آورد سپاسگزار باشید، این مرحله مهم ترین مرحله می باشد، هربار که شما شروع به شکرگزاری برای چیزهایی که تاکنون داشته اید می کنید، ذهن شما عامل بالقوه را تشخیص خواهد داد و راهی را پیدا خواهد کرد تا از آن برای ساختن آینده استفاده کنید، سپاسگزاری برای شما پلی بین واقعیت کنونی و واقعیت آینده می سازد.
مرحله پنجم
نگاهی به مرحله اول، در این نقطه، ذهن شما شروع می کند به ترسیدن، ترسیدن از این که چگونه به آرزوهای آینده می رسم. وقتی این اتفاق می افتد، روی باورهایتان کار کنید، به خودتان اعتقاد پیدا کنید، مردد نباشید، موانع ممکن است راه را به شما نشان دهند، اما شما باید اعتقاد داشته باشید که بی تردید توانایی گذر از موانع را دارید.
مرحله ششم
برای چیزهایی که در زندگی می خواهید محکم بایستید.
برای به دست آوردن هرچیزی که در زندگی می خواهید، باید به خودتان نگاه کنید و علایقتون را به صفات و وجودتان گره بزنید، اهدافتان را مشخص کنید. همین حالا بر روی آنها تمرکز کنید نه فردا، شما با انرژی ها ی مثبت بیشتری در زندگی مر تبط می شوید، و مهم تر این که چیزهای جدیدی به زندگی شما وارد می شوند.
مرحله هفتم
به دست آوردن چیزهایی که می خواهید فقط یک جنس یا کالا نیست، بلکه می تواند رفتارهای جدید یا کنار گذاشتن رفتارهای گذشته باشد، تغییر شیوه زندگی
مرحله هشتم
از خودتان تجلیل کنید
وقتی که شما در مسیر آرزهایتان هستید، باید برای موفقیت های کوچکتان نیز به خودتان پاداش بدهید، از خودتان تشکر کنید و سپاسگزار باشید که در مسیر رسیدن به آرزو ها و اهدافتان عالی و بی نظیر هستید.
برچسب های مهم
موفقیت برای کسی که باور دارد می تواند موفق شود و آرزوی خویشتن را مبنای عمل قرار داده، به سادگی قابل دسترسی است و اسرار پیچیده ای ندارد. بسیاری از کسانی که به موفقیت های بزرگ نائل شدند،هنگامی که داستان موفقیتشان را می گویند قبل از دستیابی به هدف نهایی، همواره از رویاها و شور و شوق خود صحبت می کنند. در واقع نکته مهم این است: آنها عاشق کارشان بوده اند.
سعادتمندی های بزرگ و حتی کامیابی های کوچک، مثل برخورداری از ثبات مالی نسبتا خوب، اغلب بخشی از این رویاها بوده، اما قوی ترین نیروی محرکه ی این آدم ها برای جهت دادن به شور و هیجان آنها، رویای ثروتمند شدن است و بس. آیا می توانید تصور کرد: استیون استیلبرگ، اگر عاشق فیلم نبود، می توانست ثروت های میلیونی کسب کند؟ یا هنری فورد اگر مجذوب ماشین آلات نبود؟ یا دونا کارن اگر عاشق لباس ها نبود؟
ما کاری را انجام می دهیم که آن را دوست داریم و استعدادهای ذاتی ما متجلی می شود. بدون اینکه زیانی به کسی وارد کنیم می توانیم در بالاترین سطح ممکن برای خود، اجتماع و حتی سیاره ای که روی آن زندگی می کنیم موثر و مفید باشیم.
موفقیت را نمی توان به تقدیر و سرنوشت نسبت داد، بلکه موفقیت استفاده ی آگاهانه از موقعیت های پیش روست. به بیانی دیگر: خوش شانسی هنگامی اتفاق می افتد که فرد آمادگی لازم را برای استفاده از فرصت های مناسب داشته باشد.
سن، تحصیلات، پول، زمینه ی خانوادگی و تجربیات کودکی، موارد اصولی هستند که بر خلاف ظاهرشان موضوع مهمی برای سعادتمند شدن ما نیست. دوران کودکی بسیاری از میلیونرهای بزرگ و پر آوازه، ستارگان سینما، مخترعان و کاشفان بزرگ و بسیاری دیگر از افراد موفق دنیا، اغلب فقیرانه و حتی در برخی اوقات توام با فلاکت و بدبختی بوده است. تعداد زیادی از آنها در دوران تحصیل به طور قابل توجهی، کند ذهن به نظر می رسیدند. اما آنچه اهمیت دارد این است که هر کدام از آنها در مقطع مهمی از زندگی تصمیم گرفته ند سرنوشت زندگی خود را به دست گیرند و با انگیزه و انرژی خارق العاده برای ایجاد تحولی شگرف، در جهت تحقق بخشیدن به اهداف مورد نظر، آستین همت بالا زدند.
احتمالا همه ی شما در طول زندگی، با وقایعی مواجه شده اید که نقطه عطف زندگی شما محسوب می شده و زندگیتان را تغییر داده است.
صرف نظر از اینکه در چه سنی و چگونه آن موقعیت را درک کرده اید به یاد دارید که در آن موارد چه قدر هوشیار و پذیرا بوده اید. باور داشتید ممکن است این تغییر از یک نشانه شروع شود و درست در همان هنگام به بالاترین اهداف خود، نائل شده اید! مهم این است که باور داشته باشید واقعا می توانید زندگی خود را آن طوری که می خواهید و آرزو دارید، بسازید. در جامعه انسان های موفق را هنگامی می شناسیم که در قله ی موفقیت ایستاده اند و ما فقط نتیجه نهایی کار آنها را می بینیم، ستاره ی فیلم، میلیونر موفق، هنرپیشه و … .
به این ترتیب، این طور به نظر می آید که آنها یک شبه و خیلی راحت به موفقیت دست یافته اند و سالها تلاش، ممارست و صبوری آنها برای کسب موفقیت از نظر ما دور مانده است. داستین هافمن به شوخی می گوید: برای موفق شدن یک شبه، ده سال وقت صرف کردم و ری کراک موسس مک دونالد در زندگی نامه ی خود می نویسد: این که من یک شبه موفق شدم درست است. اما سی سال، یک شب بسیار طولانی است. یکی از جنبه های با اهمیت در زندگی افراد موفق این است که همه آنها گاهی شکستهای مکرر و متوالی را تجربه کرده اند. علت این که بسیاری از افراد هرگز به موفقیت دست نمی یابند این است که بعد از یکی دوبار شکست خوردن، از هدف متعالی مطلوب خود صرف نظر می کنند.
ناپلئون هیل در کتاب ”بیندیشید و ثروتمند شوید” داستان معدن کاری را شرح می دهد که بعد از ماه ها جستجو و پیگیری مستمر، بالاخره موفق به یافتن طلا می شود. او با توضیح این مثال می خواهد بگوید: “هر چیز را که در زندگی بخواهیم و مصرانه برای آن تلاش کنیم، بالاخره بدست می آوریم.”
در هزاره جدید، موفقیت به گونه ای متفاوت تعریف می شود: فقط تعداد کمی از مردم خود را مستحق داشتن مشاغل عالی می دانند و این در حالی است که آنها برای کسب ثروت های میلیونی، زندگی خانوادگی و سلامتی خود را فدا می کنند. امروزه موفقیت، سعادت و خوشبختی در قالب یک زندگی متعادل تعریف می شود. زندگی که شامل داشتن شغلی مناسب، با روابطی دوستانه و صمیمانه باشد، یک زندگی خانوادگی شاد و مرفه است. در نظر سنجی اخیر نیویورک تایمز برآوردی از نظرات مردم به عمل آمده است که نشان می دهد کار کمتر و وقت بیشتر با خانواده و دوستان، برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است و کسب اعتبار، شهرت و افتخار در رتبه های بعدی قرار دارد.
در حال حاضر کار زیاد فقط نوعی سرویس دهی به اطرافیان محسوب می شود. خواسته های متداول افراد، در واقع بیشتر شامل ایجاد ارتباطات زیبا و موثر و داشتن زمان لازم برای لذت بردن است. آن چه امروزه برای دستیابی به تامین مالی و ثروت اهمیت بسیار دارد، “کار کردن” بر اساس “خوب فکر کردن” است. ما با در اختیار داشتن این ثروت غیبی از آزادی های بیشتری برای دنبال کردن لذت ها و علایق برخوردار می شویم و ضمن این که خودمان به خوبی زندگی می کنیم، توفیق همیاری کمک به دیگران را نیز خواهیم داشت.
یک ضرب المثل چینی می گوید: “مسافرت هزار مایلی، از قدم اول شروع می شود.”مطالعه هوشمندانه این مقاله به شما می آموزد که چگونه اندیشه خود را وسعت بخشید و با فکر روشن و باز بتواند بهتر از گذشته عمل کنید. هدف فقط کشف چیزهایی که واقعا می خواهید نیست، بلکه به شما نشان می دهد که چگونه می توانید به اهدافتان دست یابید.
شاید شما هم مثل خیلی ها از شغل فعلی رضایت ندارید. برخلاف آنچه تصور می کنید، می توانید به رغم بیکاری حتی سریع تر از آنچه فکر می کنید شغل ایده ال و رویایی خود را بیابید. متاسفانه اکثر مردم معمولا به شما می گویند نمی توانید هر چیزی که در زندگی می خواهید، به دست آورید از جمله یک شغل رضایت بخش و این با شماست که بپذیرید یا نپذیرید. فقر، بیماری، تنهایی نباید علت خدمتگذاری شما به دیگران باشد.
نکته: اکثر شما بالاخره شغل مورد نظر خود را پیدا می کنید. اما این نکته شما را تشویق نمی کند که دست به هر کاری بزنید، هر شغلی را تجربه کنید و موفق شوید، هر کسی توانایی انجام این کار را ندارد. آن چه شما نیاز دارید، شخصیتی است که شما را به سوی موفقیتهای بزرگ رهنمون سازد.
حال اگر ضرورت این موضوع را حس می کنید، مطمئن باشید شایستگی لازم برای صعود از پله های موفقیت و ثروت را دارید. اگر شما مایل به مدیریت بازرگانی نیستید، برای یافتن راه بهبود زندگی خود و ایجاد شرایط مالی مناسبتر و ساختن چشم اندازی روشنتر و بهتر از آینده، می توانید با اطمینان از این مطالب استفاده کنید. برخی از این اصول ممکن است نخست حیرت آور باشد و برخی دیگر پیش پا افتاده و ساده به نظر برسند. اجازه ندهید چنین مسائلی اهمیت قوانین طلایی را از نظر شما پوشیده نگه دارد. ورود اکثر نظریه های پیچیده به زندگی روزمره ما بسیار مشکل است. بهتر است گاهی اوقات درباره آنها فکر کنیم.
آیا شما تا کنون آنها را به کار برده اید؟ آیا آنها بخشی از زندگی و عادات کاری شما هستند؟ گاهی توقف کرده و روی مطالب تامل کنید، آنها را در نظر خود مجسم کنید و در زندگی به کار گیرید.
ارشمیدس پس از بحث درباره اهرم ها می گوید: “به من یک نقطه تکیه گاه بده، خواهی دید که جهان را از جا بلند می کنم.” برای رسیدن به موفقیت شما احتیاج به یک اهرم دارید.
برچسب های مهم
غلب افراد دوست دارند که در طول یک روز زمان بیشتری داشته باشند.
در این راستا تصور براین است که به عنوان مثال تولید یک محصول ، ایجاد روزنامه و هر پروژه دیگر به زمان زیادی نیاز دارد. ولی راه زندگی همیشه شلوغ است و این شما هستید که باید زمان را ایجاد کنید.
در ادامه با یکی از متدهای Darren Rowse که برای تولید اولین محصول خود استفاده کرده است آشنا میشوید. او در وبلاگ خود چنین گفته است :
” از آنجایی که من در زمان احساس کمبود میکردم تصمیم گرفتم هرروز ۱۵ دقیقه زودتر از خواب بیدار شوم و در آن زمان کتاب الکترونیکی را ایجاد کنم.باید برای انجام این کار یک یا دو هفته زمان میگذاشتم در حالی که باید بلاگم را آپدیت میکردم و به بچه کوچکم رسیدگی میکردم.تصمیم گرفتم از خوابم ۱۵ دقیقه کم کنم که صدمه ای به سلامتی ام نمیزند.این راه ایده آل برای نوشتن نیست اما به من اجازه داد تا نوشتن کتاب را شروع کنم. “
۱۵ دقیقه زمان زیادی به نظر نمیرسد ، اما اگر شما در این ۱۵ دقیقه تمام تمرکزتان بر روی پروژه تان باشد از آنچه که اتفاق خواهد افتاد شگفت زده خواهید شد.
شما میتوانید یکی ( یا بیشتر ) از روش های زیر را امتحان کنید :
ممکن است این زمانها کوتاه به نظر برسد و نتیجه نهایی دیرتر حاصل شود اما همین زمانها در کنار هم به دریای بزرگی از زمان تبدیل خواهند شد.
برچسب های مهم
دوست دارید بدانید که کارفرمایان و مدیران بزرگ درست بعد از بیدار شدن از خواب چه میکنند؟ در زیر به 12 مورد از فعالیتهای صبحگاهی آنها اشاره میکنیم.
1. صبح زود بیدار میشوند.
افراد موفق میدانند که زمان یکی از باارزشترین داراییهای انسان است. و بااینکه بیشتر وقت آنها وقتی به سر کار میرسند، با تلفنها، میتینگها و بحرانهای ناگهانی سپری میشود، ساعتهای ابتدای روز دیگر تحت کنترل خودشان است.
به همین دلیل است که خیلی از آنها قبل از طلوع خورشید بیدار میشوند و تا میتوانند این زمانی که در کنترل خودشان است را طولانیتر میکنند.
در تحقیقی که روی 20 مدیر انجام گرفت، 90 درصد از آنها عنوان کردند که قبل از 6 صبح از خواب بیدار میشوند. بعنوان مثال، ایندرا نویی مدیر PepsiCo صبحها ساعت 4 از خواب بیدار میشود و هیچوقت دیرتر از ساعت 7 صبح سر کار نمیرسد.
نکته مهم اینکه آنهایی میتوانند روزهای کارامدتری داشته باشند که زودتر بیدار شوند.
2. قبل از اینکه برنامه کاری روزانه به سراغشان بیاید، ورزش میکنند.
مهمترین فعالیت صبحگاهی افراد قدرتمند ورزش است، چه ورزش کردن در خانه و چه رفتن به باشگاه ورزشی. اورسلا برنز، مدیرعامل Xerox، یک ورزش یک ساعته برای خود تنظیم میکند که ساعت 6 صبح شروع میشود. از طرف دیگر استیو مورفی مدیرعامل Christies از صبحهای خود برای تمرینات یوگا استفاده میکند.
باید بدانید که این افراد، افرادی بسیار پرمشغله هستند، پس اگر برای ورزش کردن وقت میگذارند به این معنی است که خیلی مهم است.
جدا از اینکه ورزش کردن در صبح باعث میشود عصرها برای این کار وقت کم نیاورید، یک ورزش صبحگاهی به کاهش استرس روز هم کمک کرده، با تاثیر رژیمهای غذایی پرکالری و چربی مقابله کرده و کیفیت خواب را هم تقویت میکند.
3. روی یک پروژه کاری بسیار مهم کار میکنند.
ساعات آرام صبح زمانی ایدآل برای تمرکز بر روی پروژههای مهم کاری هستند، بدون اینکه کسی حواسشان را پرت کند. گذراندن این وقت در ابتدای روز باعث میشود قبل از اینکه دیگران (بچهها، کارمندان یا رئیس) توجه و تمرکزتان را برهم بزنند، با تمرکز حواس بیشتر کار کنید.
دبی مویسیچین، که استراتژیست تجاری است و در روز باید با میتینگها و تماسهای پشت سر هم دست و پنجه نرم کند، میگوید با این وضعیت قادر نبوده است هیچ کار مفیدی را پیش ببرد و به همین دلیل صبحهای زود خود را برای رسیدگی به پروژههای خود اختصاص داده است و هر روز خود را روی یک پروژه مهم میگذراند.
4. روی یک پروژه شخصی مهم کار میکنند.
وقتی کل روز مجبور باشید در جلسات مختلف کاری شرکت کنید و شب که به خانه میآیید با وجود خستگی و گرسنگی تازه باید ببینید که برای شام باید چه کنید، نوشتن رمان یا انجام یک کار هنری خیلی دور از ذهن به نظر میرسد.
به همین دلیل است که بسیاری از افراد موفق، ساعات ابتدایی روز خود را برای کار کردن روی پروژههای شخصی خود، کارهایی که دوست دارند و از انجام آن لذت میبرند، استفاده میکنند.
شارلوت واکر، معلم تاریخ، میگوید که ساعات بین 6 تا 9 صبح خود را روی نوشتن کتابی درمورد سیاستهای مذهبی غرب افریقا میگذراند. قبل از اینکه با مسئولیتهای تدریس روزانه مشغول شود، فرصت دارد که مقالات مختلف را مطالعه کرده و چندین صفحه به کتاب خود اضافه کند.
5. اوقاتی خوب را با خانوادهشان میگذرانند.
خیلیها ممکن است شام را از برنامه غذاییشان حذف کرده باشند و به همین دلیل افراد موفق از صبحها برای وقت گذراندن با خانواده، چه با خواندن داستان برای فرزندانشان باشد یا کمک به درست کردن یک صبحانه عالی، میگذرانند.
جودی روزنتال، برنامهریز مالی در نیویورک، صبحها بهترین وقتی است که با دخترش میگذراند. در این زمان به او کمک میکند لباسش را بپوشد، تختش را مرتب کند، و خیلی وقتها هم با هم نقاشی میکشند. بعد با هم صبحانه را آماده کرده و مینشینند و موقع خوردن صبحانه با هم گپ میزنند. برای او این 45 دقیقه صبحگاهی ارزشمندترین ساعات روز هستند.
6. با همسرشان ارتباط برقرار میکنند.
افراد موفق بخاطر اینکه شبها بخاطر مشغله آن روز حسابی خسته هستند و وقت زیادی هم باید صرف آمادهسازی شام و دیدن تلویزیون کنند، ارتباط با همسرانشان را برای صبح میگذارند.
چه چیزی بهتر از یک رابطهجنسی بعد از بیدار شدن میتواند به شما برای کل روز انرژی دهد؟ از این گذشته، داشتن ارتباط جنسی منظم شما را باهوشتر کرده، درآمدتان را بالاتر برده و کالریسوزی هم میکند.
خیلی از افراد موفق حتی اگر ارتباط جنسی هم با همسرشان برقرار نکنند، صبحها برای حرف زدن با آنها وقت میگذارند. بعنوان مثال، مدیرعامل BlackRock هر روز صبح با همسرش به پیادهروی رفته و از این زمان برای صحبت کردن با هم درمورد زندگی، مسائل مالی، امور خانه و برنامههای هفته پیش رو استفاده میکنند.
7. قرار ملاقاتهایشان را برای صبحانه تنظیم میکنند.
مخصوصاً اگر بخواهید شام را به خانه برگردید، صبحها وقتی عالی برای وقت ملاقات است. علاوهبراین، گذاشتن این قرار ملاقاتها برای صبحانه بسیار بهتر از ناهارهای پرمشغله است.
کریستوفر کالوین، وکیل پایه یک نیویورکی، چهارشنبههای خود را به این مسئله اختصاص داده است و روزهای دیگر به پیادهروی میرود.
8. برای پاک کردن ذهنشان مدیتیشن میکنند.
آدمهای موفق همانقدر که از خودشان انتظار دارند از دیگران هم انتظار دارند. به همین دلیل قطع ارتباط با برنامه کاری روزانهشان و آرام کردن ذهنشان کار بسیار سختی است. آنها قبل از اینکه از خانه بیرون بروند، خودشان را وقف یک تمرین معنوی مثل مدیتیشن یا نماز میکنند تا بتوانند خودشان را برای مشغلههای آن روز متمرکز کنند.
مانیشا تاکور، مدیر شرکت MoneyZen wealth Management، برای پاک کردن ذهن خود از مدیتیشن استفاده میکند. او دو جلسه 20 دقیقهای در روز را صرف اینکار میکند، یکی قبل از صبحانه و دیگری شبها قبل از خواب. او در این تمرین بر روی تنفس خود تمرکز کرده و شعاری را در ذهن خود تکرار میکند.
9. چیزهایی که بخاطر آن شکرگزار هستند را یادداشت میکنند.
ابراز قدرشناسی یک راه خوب دیگر برای متمرکز کردن خودتان و ایجاد دیدگاهی عالی برای خود قبل از رفتن به محلکار است. نوشتن آدمها، مکانها و فرصتهایی که برای آن شکرگزار هستید، فقط چند دقیقه از وقتتان را میگیرد اما تغییری فوقالعاده در رویکرد شما نسبت به زندگی ایجاد میکند.
وندی کای، دکتر داروشناس، میگوید که زمانی از صبحهای خود را صرف ابراز قدرشناسی، درخواست راهنمایی و الهام گرفتن میکند. بعد وقتی سر کار میرسد، دیدی شفاف پیدا کرده است.
10. برنامهریزی روزانهشان را انجام میدهند.
برنامهریزی از قبل برای روز، هفته یا ماه ابزار مدیریت زمانی بسیار عالی است که باعث میشود روال امور از دستتان خارج نشود. استفاده از صبحها برای فکر کردن از بالا به زندگیتان به شما کمک میکند بتوانید اولویتبندیتان را راحتتر انجام داده و خط سیر زندگیتان را مشخص کنید.
کریستین گالیب، مدیر بانک هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود. در روزهای هفته اول ورزش میکند، کمی کتاب میخواند و بعد قبل از درست کردن صبحانه کارهای آن روزش را مرور میکند. او میگوید این برنامهریزی صبحگاهی باعث میشود کنترل بهتری روی روز خود داشته باشد.
11. ایمیلهایشان را چک میکنند.
بااینکه متخصصین مدیریت زمان اعتقاد دارند تا میتوانید باید چک کردن ایمیل را کنار بگذارید، اما خیلی از افراد موفق روزشان را با چک کردن ایمیلهایشان شروع میکنند.
خیلی سریع صندوق ایمیلهای رسیدهشان را نگاه میکنند تا ببینند ایمیل مهمی دریافت کردهاند که نیاز به پاسخ فوری داشته باشد یا خیر و ایمیلهای مهمی که نیاز به باز بودن فکر دارد را در آن زمان میفرستند.
بعنوان مثال، گرتچن رابین، نویسنده کتاب “The Happiness Project”، هر روز ساعت 6 از خواب بیدار میشود، درحالیکه خانوادهاش ساعت 7 از خواب بیدار میشوند.
او از این یک ساعت برای چک کردن ایمیلهایش، برنامهریزی برای آن روز و خواندن روزنامه و سایتهای خبری استفاده میکند. انجام این کارها در ساعات ابتدای روز به او امکان میدهد بهتر تمرکز کند و بتواند بهتر از پس کارهای سختتر آن روز برآید.
12. اخبار روز را میخوانند.
افراد موفق، چه از طریق خواندن روزنامه باشد و چه چک کردن وبلاگها و سایتهای خبری، عادت دارند قبل از صبحانه از اخبار روز مطلع شوند.
بعنوان مثال، ریاست کمپانی GE، جف ایملت، روزش را با کمی دویدن شروع کرده و بعد کمی روزنامه خوانده و VNBC تماشا میکند. دیوید راشف رئیس Virgin America هم از صبحهای خود برای گوش دادن به خبر ورزشی و خواندن روزنامه استفاده میکند.
این باعث میشود که وقتی سر کار رسیدند، خیلی خوب از اتفاقاتی که در جهان میگذرد مطلع باشند.
موفقیت نیاز به آموزش صحیح و حرفه ای دارد .